درنگ

1

آه ای

پادشاه سرزمین درونم

درخت نافرمانم را بسوزان

و از حرارتش دختری پدید آر

و بگذار

تا ابد

سرگردان بماند

در بیشه های بی انتهای افکارم

2

تکه ای از زمانی کنده شده را

به انتهای عدد دو میچسبانم

آن گاه است که

خاطره ای گنگ متولد میشود .

3

علفی که در پیاده رو یی میروید

جاسوسیست برای جنگل

که روزی

جنگل را برای انتقام بیدار کند

4

همیشه بعد از کشتن پرندگان

داس را به خاطر بسپارید

که چگونه در ظهری گرم

کمر به قتل گندمان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد