فکر میکنم، یکی از دلایل ننوشتن جدای از وقت نداشتن، احساس ترس و عدم فبول از طرف اشخاص است. شما موضوعی را در ذهن خود میپرورید و به آن علاقه و گاهی اعتقاد دارید، بعد آن را در وبلاگ خود منتشر میکنید، یک روز، دو روز، سه روز بعد… انتظار دارید دیگران آن را بخوانند و در موردش با شما بحث کنند، اما شما میبینید که هیچ خبری نیست، اصلا خواننده ندارید یا این که اگر بازدید گننده هم هست، هیچ چیزی درباره نظرتان نمیگوید،و شما خموش و خمود میشوید، این نخستین اظهار فضل شکست میخورد، و شما باید منتظر باشید تا از نو نیرو بگیرید، اما گاهی این نیروی از نو هیچگاه در شما جمع نمیشود