1
آه ای
پادشاه سرزمین درونم
درخت نافرمانم را بسوزان
و از حرارتش دختری پدید آر
و بگذار
تا ابد
سرگردان بماند
در بیشه های بی انتهای افکارم
2
تکه ای از زمانی کنده شده را
به انتهای عدد دو میچسبانم
آن گاه است که
خاطره ای گنگ متولد میشود .
3
علفی که در پیاده رو یی میروید
جاسوسیست برای جنگل
که روزی
جنگل را برای انتقام بیدار کند
4
همیشه بعد از کشتن پرندگان
داس را به خاطر بسپارید
که چگونه در ظهری گرم
کمر به قتل گندمان
آه ای دریای طوفانی
بر قایق شکسته ام رحم آور
امواج خروشانت را
از بدن فرسوده اش دور ساز
نگذار قطرات
روح فرسوده اش را افسرده سازند
او را آرام در آغوشت
همچون مادری
به سوی ساحل روانه ساز
2
آه ای
فرمانروای جهان رنگ
سبز را
از آن پاییز ساز
و سازم را
در اقیانوسی از سیاهی غرق کن
آن گاه است که
خش خش برگان پاییزی
بوی تنت را خواهند داد .
بای بسم الله این الواح شیشه ای هزاره سوم را با طرح یک سوال آغاز میکنم شاید که مقدمه خوبی برای شروع یک حرکت جدید باشد . میگویم حرکت جدید و از خودت میپرسی حرکت جدید ؟ درباره این حرکت جدید باید بگویم اساسا وقتی به این موضوع می اندیشم شگفت زده میشوم و از طرفی سوالی میشود فلسفی از این رو که آینده دنیای رسانه چیست ؟ این رسانه این بلندگو که از اول پیدایش من و تو و آن دیگری سرخ و سفید و سیاه پوست و بدوی بوده است چگونه خواهد بود . می اندیشم به این که داریم برمیگردیم به آن عصری که رسانه بود من و این یعنی این که اطلاع رسانی حقانیت خواهی توست و توسط خودت صورت میگرفت دور آتش مینشستی با اقوام و قوم و قبیله ات میگفتی و میبافتی از جنگل و دریا و حیوانات تو که ضعیف بودی و پناه میخواستی و این زبان قدرت عجیبی دارد . بماند منظورم از این جمله بافی ها این بود که داریم یک دور را طی میکنیم از قدرت یافتن رسانه های چند ملیتی سیاست زده پشت پرده باز تا رسیدن به یک رسانه بسیار قدرتمند بسیار شخصی فراگیر که تو حتی آن قدر قدرت میابی که بتوانی خودت را به طور کامل عرضه کنی (این امر در این عصر ارتباطات بسیار شگفت زده ام میکند )اما مشکل اینجاست و این امر طرح اصلی مسئله است که چطور از این امکان استفاده کنیم هسته این میوه تکنولوژی دقیقا در این سوال نهفته است . شیرینی این میوه وقتی به کام مینشیند که تو دیگر درگیر هویتت نباشی و این رسانه دقیقا برای حل این مشکل توست و عجب توانسته اند برخی از این جایگاه دیجیتالی خود را به جایهای بزرگی برسانند اگر منظورم را درست گفته باشم . بماند . مدینه فاضله دیجیتالی یا اتوپیای نرم یا آرمانشهر دیجیتالی همین وبلاگ ها همین شبکه جهانی خواهد بود اگر این خود رها شده از بار ضمیر خودآگاه از بار سبک سنگین جامعه خودش را رها کند . سعی همین است و اساسا علت به وجود امدن الواح شیشه ای همین بود . تجربه کرده بودم و میدانستم خود را به صورت حقیقی عرضه کردن بدون هیچ ترسی بدون هیچ عواقبی چه شیرینی عجیبی دارد . پس سعی میکنم و کوشش دارم دراین جایگاه خودم باشم و از خودم ، دنیای اطرافم و دنیای درونیم که بیش از همه به آن اهمیت میدهم بگویم . نه در جایگاه منبر و واعظ و سیاست زده . بماند .
کوتاه ۱: اساس این الواح به نوعی درگیری با خودم و دنیای خودم هستند . نظریه پردازی نمیکنم و البته به جهان اطرافم رنگ خاصی میزنم شاید شما از رنگ پردازی من به وجد بیایید که البته مایه خوشحالی است .
کوتاه ۲: از اشیا از مکانها از دنیای کتابها از سریالها از کوچه ها از فیلمهای فاخر سینمای هنری اروپا از وقیح ترین آثار پورنو از مدلهای معروف از غذاهای مورد علاقه ام مینویسم و این برایم یکی از لذت های بزرگ است و خواهد بود .
کوتاه ۳: دنیای کتابها برایم خیلی عزیز است . دوست دارم درباره کتابها بخوانم بنویسم بشنوم و ببینم و لمس کنم کاغذهای کاهی زرد شده از دست رفته را . عجب بوی خوبی دارند . مطالبی دارم و دنیا دنیا حرف ها دارم از این بوی کاغذ کاهی . بماند .
کوتاه ۴ : سینما را میپرستم و هرگز نمیتوانم دنیای خصوصی خودم را بی سینما بی تصویر تصور کنم . عزیز و گرامی است برایم . بدون شک از سینما خواهم نوشت . از فیلم ها چه ناگفته هایی دارم و البته نقد نه که این حرکت نقد به گند کشیده شده در ایران مخصوصا در رابطه با سینما گفته ام رنگ میپاشم و درد دل میگویم و الا نقد یک سواد عمومی و تخصصی خیلی بالایی میخواهد .
کوتاه ۵ : گفتم این الواح اساس و پایه اش درگیری با خودم است . پس از اوهامم از ترس هایم از فانتزی های جنسی ام و از خیلی چیز های دیگر خواهم نوشت